مخالفان فلسفه و عرفان
بسیاری از افرادی که ما میشناسیم- بلکه همۀ افرادی که ما میشناسیم - که مخالف با فلسفه و عرفانند، افرادی هستند که یا مطلقاً فلسفه و عرفان نخواندهاند، یا اگر خواندهاند، صرفاً خود مطالعه کردهاند، اما استاد ندیدهاند و یا اگر استاد دیدهاند، به دو سال، سه سال و یا پنج سال اکتفا کردهاند.
واقعاً اگر کسی در حوزههای علمیّه، پنج سال اصول بخواند و بعد پرچم بهدست بگیرد و بگوید علم اصول بیاساس و … است شما چه میکنید؟ به او خواهید خندید و میگویید که در پنج سال که در علم اصول بهجایی نمیتوان رسید . در پنج سال، یک الموجز و یک معالم و یک اصول فقه میتوان خواند و نهایت آن است که شخص دو سال رسائل خوانده باشد و بیش از این که کاری نکرده است. به او خواهید گفت: تو کجا و کفایه کجا و سخنان میرزای نائینی و شهید صدر کجا؟!
در فلسفه نیز واقعاً همین است؛ کسی که کمتر از حد تخصصی در این مسایل تحصیلکرده، صحبت او دارای اعتبار نیست و بنده به حد وسع خودم تا بهحال کسی را نیافتهام که در این مسایل بهنحو تخصصی وارد شده باشد و مخالف با فلسفه و عرفان باشد؛ بله، اختلافنظر همه جا هست؛ در فقه و اصول نیز اختلاف نظر وجود دارد، اما مخالفت کردن با اصل مسأله و این ادعا که اینها با مکتب اهل بیت نمیسازد و … را لااقل ما در حد وسع خود نیافتهایم و کسانی که خواندهاند و فهمیدهاند و انسان به نبوغ و استعداد آنها اطمینان دارد؛ استاد دیده و زحمت کشیدهاند، هرکدام را که دیدیم، میگفتند فلسفه و عرفان کلید فهم روایات اهل بیت علیهمالسّلام است و واقعیت تاریخ نیز این مسأله را شهادت داده که بحث جداگانهای است.
حجة الاسلام و السلمین وکیلی