علامه تهرانی و وحدت وجود 3
معنای تجلی خداوند
و نیز حضرت صادق علیه السلام میفرماید: لَقَدْ تَجَلّى اللهُ لِخَلْقِهِ فِى کَلَامِهِ وَ لَکِنّهُمْ لَا یُبْصِرُونَ.[۱] «هر آینه تحقیقاً خداوند در گفتارش براى خلقش ظاهر شده است ولیکن آنان نمی بینند»
و معلوم است که معنى تجلّى ظهور است و ظهور غیر از جدائى است همچنانکه تجلّى غیر از تَجافى است. در تجلّى، متجلّى با متجلّى فیه و با حقیقت تجلّى یکى است و نیز در ظهور، ظاهر با مَظهَر و با حقیقت ظهور یکى است.
بنابر منطق قرآن، عالم وجود و از جمله خود قرآن تجلّى خداست، و در مکتب اهلبیت این مطلب از مسلّمات است، و جزو ابجد و الفباى آن به حساب مىآید. خلقت به مفهوم جدائى و تولّد و بینونت مخلوق از خالق نیست. خداوند سبحانه و تعالى با جمیع موجودات و مخلوقاتش معیّت وجودى و ذاتى دارد، در این صورت انفصال و جدائى غیر متصوّر است. امّا بیخردان و ناآشنایان به معارف قرآن و اهلبیت، این معنى را در نیافتهاند و اهل وحدت در وجود را نسبت به کفر مىدهند در حالى که خودشان از پا تا سرشان در شرک غوطهورند.
ایشان معنى وحدت وجود را در لباس اتّحاد و یا حلول و أمثال ذلک پنداشتهاند که لازمهاش تکثّر ذات اقدس حق تعالى است. این معنى وحدت نیست. معنى آن، وحدت در ذات و اسم و صفت، و معیّت حقیقى نه اعتبارى اوست و این دقیقهاى است عالى که اصل توحید قرآن بر آن است.
و چون قرآن تجلّى خداست، خداوند با آن در تمام عوالم نازله پنجگانه که آن را حَضَرات خَمس گویند وجود دارد تا برسد به این عالم حسّ و شهادت.
پی نوشت:
[۱] بحار الأنوار» طبع حروفى طهران، ج ۹۲، ص. ۱۰۷
(امام شناسی، ج۱۳، ص۱۹۹-۳۱۵)
1و2 کووو؟