همانطوری که ما در فضاهای فقهی و اصولی تا کسی پانزده، بیست، و یا سی سال بهحسب پشتکار و استعدادش تلاش جدّی نکرده باشد، مجاز به اظهار نظر در مسایل فقهی نیست؛ یعنی بندۀ نوعی اگر مجتهد در فقه نباشم، شرعاً مجاز نیستم بروم بالای منبر و در مورد مثلاً یک مسألۀ ساده مثل وضو یا غسل فتوای خودم را بگویم و حتی اگر مجتهد هم بشوم، ممکن است در فضاهایی حق اظهار نظر داشته باشم، اما مجاز نباشم این را بهعنوان نظر اسلام همهجا تبلیغ کنم. در فضاهای فلسفی و عرفانی هم دقیقاً همین مسأله وجود دارد.
علّامه طباطبایی در مصاحبهای که پس از رحلت مرحوم آیتالله شهید مطهری در سال 58 کردند، جملۀ زیبایی دارند. ایشان میفرمایند مرحوم آقای مطهری هوش و استعداد و دقّت نظر بسیار عجیبی داشت و تعریف میکنند و تعابیر خیلی شیرینی هم دارند. میگویند ایشان آنقدر خوب میفهمید که وقتی ایشان میآمد سر کلاس، انسان از شدت خوشحالی میخواست به رقص در آید! تعبیر علّامه طباطبایی این است؛ یعنی میگویند اینقدر مرحوم آقای مطهری هوش و ذکاوت داشت.
مرحوم آقای مطهّری چه زمانی با علّامه آشنا شدند؟ حدود سال 1330 و قبل از آنهم مدتها فلسفه خوانده بودند. علّامه طباطبایی میگویند آقای مطهری آنقدر پشتکار و جدّیت داشت که در این اواخر، یعنی از حدود سال پنجاه، 55 بهبعد (تا سال 58 که شهادت ایشان اتفاق افتاد)، دیگر در فلسفه صاحب نظر شده بود[1]؛ این را بهعنوان اوج تعریف از مرحوم مطهری میگویند. شاگردان آیهالله بروجردی در فقه، هر کدام برای خود وزنه و استوانهای هستند و مرحوم آقای مطهری را در فقه هم جزء سرشناسان شاگردان آقای بروجردی بهحساب میآورند. اما مجتهد شدن در فلسفه برای شخصیّت نابغهای مثل شهید مطهری بعد از بیست یا 25 سال کار کردن و کوشش- و بلکه بیشتر- حاصل میشود. ایشان میفرمایند که این اواخر مرحوم مطهّری برای خودش صاحب نظر شده بود. این یک دقیقه و ظریفهای است که انسان باید بدان توجّه کند.
حجة الاسلام و السلمین وکیلی