وحدت وجود

۳ مطلب با موضوع «آیات التوحید» ثبت شده است

«وَ لَمْ یَکُن لَّهُ  شَرِیکٌ فِى الْمُلْکِ» با بلیغ‏ترین وجه دلالت بر وحدت وجود دارد

و امّا درباره تفسیر و مفاد وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِى الْمُلْک. (در سلطنت و دائره فرمانروائى خویشتن شریکى ندارد.) باید گفت: چون وجود او اصیل و داراى وحدت بالصَّرافه مى‏باشد، بنابراین فرض شریک براى وى محال است. و اینست ما حصل برهان صِدّیقین که بر وحدت وجود قائم، و بدان است که شبهه ابن کمونه مندفع میگردد.

وجود او لم یزلى و لا یزالى است، و لا یتناهى است بما لا یتناهى. بنابراین‏ فرض وجود دیگرى در برابر او به هر عنوان و رسمى محال است. خواه شریک و معین او در ملکوت بوده باشد و یا در عالم ملک. هر وجود مستقلّى در مقابل او معدوم و ما لا یمکن است، و وجودهاى غیر مستقلّه که آیات و اسامى و عناوین او هستند به وى بازگشت مى‏کنند و چیزى غیر او نمى‏توانند بوده باشند.[۱]

عنوان شَرِیکٌ فِى الْمُلْکِ اطلاق دارد؛ هر گونه صاحب اراده و اختیارى اگر در برابر وى فرض گردد، بر آن شریک در مُلک صدق نموده و آیه آنرا ابطال میکند.

از جبرائیل و مقام روح که اعظم از جبرائیل است گرفته تا کوچکترین موجود ذى شعور همچون مور و ملخ، اگر در آنها چه در اصل وجودشان و چه در افعال و آثارشان بقدر یک سر سوزن استقلال و خودیّتى در اراده و کار کرد و اختیار و مشیّتشان فرض نمائیم، منافات با اطلاق و عموم و عدم تناهى وجود حقّ تبارک اسمُه در مُلک و فرمانروائى دارد و آیه آنرا ردّ مى‏نماید. پس تمام اختیارها و اراده‏ها مندکّ در اختیار و اراده اوست، و ظِلّى از آن نور و سایه‏اى از آن خورشید وجود عالمتاب مى‏باشد.

چرا که اراده و اختیار استقلالىِ یک دانه مورچه، به اختیار و اراده حقّ‏ متعال حدّ میزند، یعنى آنرا محدود میکند. فرض کنید اراده و اختیار حقّ را چنان گسترده و وسیع بدانیم که بر اراده و اختیار جمیع عوالم از مجرّدات و مادّیّات غلبه و سیطره پیدا نموده، بر اراده حضرت روح و فرشتگان مقرَّب غالب آمده و در تمام عوالم نزولى تا اینجا همه جا و همه جا را فرا گرفته است، ولى فقط به این یک عدد مورچه ضعیف غیر قابل رؤیت که رسیده است متوقّف گشته، و بدو اراده و اختیارى مستقلّا یعنى مُنحاز و جداى از مشیّت و اراده خویش عطا فرموده است؛ در اینجا مطلب ما باطل و کُمیت ما لنگ مى‏شود.

چرا؟! بجهت آنکه وجود یک ذرّه نامرئى و غیر قابل حساب هم موجب تحدید و تقیید آن سعه اراده و آن اطلاق مشیّت و اختیار وى میگردد. زیرا بالفرض شما به این یک دانه مور اراده مستقلّه‏اى داده‏اید و آنرا مندکّ در اراده خدا ندانستید، بنابراین آن اراده و اختیار مفروض لا یتناهى به اینجا که مى‏رسد خود بخود حدّ مى‏خورد و تقیّد پیدا مى‏نماید، یعنى متناهى سر از آب در مى‏آورد؛ و این خُلف است که شما در گفتار وى را لا یتناهى اتّخاذ کردید، امّا در عمل صبغه تناهى به وى زدید!

وَ مَا تَشَآءُونَ إِلّآ أَن یَشَآءَ اللَهُ إِنَّ اللَهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا .(آیه ۳۰ سوره انسان)

 «و نمى‏خواهید شما مگر آنکه خدا بخواهد. تحقیقاً خداوند علیم و حکیم است.»

وَ مَا تَشَآءُونَ إِلّآ أَن یَشَآءَ اللَهُ رَبُّ الْعلَمِینَ. (آیه ۲۹ سوره تکویر)

 «و نمى‏خواهید شما مگر آنکه خدا بخواهد، که او پروردگار عالمیان است‏

الله شناسی، ج۳، ص۳۱۵-۳۱۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۰۸:۰۰
گروه نویسندگان ؛

و امّا تفسیر و مفاد الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا (آن کس که براى خود فرزندى را برنداشته است) همان معنى لَمْ یَلِدْ می باشد که در سوره إخلاص وارد است. یعنى خداوند بچّه نزائیده است. و معلوم است که معنى لفظ «وَلَد» بنا بر جعل الفاظ براى معانى عامّه آن است که چیزى از چیز دگرى بیرون آید که مانند همان چیز داراى أصالت و واقعیّت باشد، و پس از بیرون شدن نیز رابطه‏ اش را با آن قطع نماید و جنبه استقلال در وجود براى خود بگیرد.اعمّ از آنکه در انسان این امر تحقّق پذیرد، یا در حیوان، یا در نبات، یا در جماد، یا در جنّ و یا در سائر موجوداتیکه در آنها این امر امکان داشته باشد.این تولّد اختصاص به خصوص شکم داشتن خارجى و بیرون دادن در خارج به نحو معمول و متعارف در انسانى که بچّه می زاید و یا حیوانى که تخم می گذارد ندارد. زیرا اینها همگى از مختصّات مصادیق و موارد است، و ابداً در تحقّق معنى عامّ آن مدخلیّت ندارند. بنابراین اگر فرض کنیم موجودى ملکوتى همچون فرشته یا بر بالاى جمیع موجودات مجرّده که خداوند تبارک و تعالى وجود دارد، اگر با مجرّدِ اراده و مشیّت خود موجودات مستقلّه‏اى در وجود، و یا در صفات، و یا در افعال، و یا در ابتداء و یا در انتهاء، و یا در اصل تکوّن و یا در ادامه و بقاء، که داراى هستى به خود و استقلال فی الجمله‏ اى باشند بوجود بیاورد؛ این ایجاد داراى معنى و مفهوم تولّد خواهد بود، و از جانب همان مبدأ مجرّد و نورانى و بسیط، مشحون به عنوان «تولید» میگردد.

آیه مبارکه الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا، و آیه لَمْ یَلِد، و سائر آیاتى که درباره عیسى بن مریم على نبیّنا و آله و علیه السّلام و درباره برخى از فرشتگان واسطه به رأى مشرکین وارد شده است و قرآن مجید آنها را ابطال می نماید؛ همه راجع به این حقیقت است که آنها وجود استقلالى ندارند، و در ذات و صفات و افعال فقط مظهر و مجلاى ذات اقدس او می باشند.بنابراین جمیع عوالم امکان که داراى اسامى مختلف و شؤون متفاوتى هستند، همگى ظهورات آن ظاهر و مجالى تجلّیات آن مَجلَى می باشند.و از آنجا که ظهور ظاهر، و مجلاى وجود، غیر از اصل وجود و ذات هستى چیزى نیست، و عناوین و اسماء عدیده موجب کثرت واقعیّه خود نمی شوند؛ در عالم وجود و حاقّ خارج یک هستى بیشتر نمی تواند متصوَّر باشد، و جمیع این هستى تولّد شده از حقِّ اصیل و أصل الوجود نمی توانند بوده باشند. بنابراین، أصل الوجودِ این عوالم گسترده امکانیّه، غیر از وجود اقدس واجب الوجود چیزى نیست؛ و اگر عنوان امکان و آیه و ظهور و تجلّى برداشته شود، غیر از حقّ تبارک اسمُه و تعالَى مجدُه، أصالتى و حقیقتى و وجودى نمی ماند. یعنى جمیع عوالم خود اوست و غیر از حقّ نیست.

اینست معنى لَمْ یَلِدْ و الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا که با صریح‏ترین بیان و بلیغ‏ترین برهان، وحدت وجود را اثبات میکند.

الله شناسی، ج۳، ص۳۱۴-۳۱۵

علامه حسینی تهرانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۲۷
گروه نویسندگان ؛

 

آیات زیر با کدام نظریه سازگار است؟

1. هستیِ دو بخشی؛ یک بخش مختص خداوند و یک بخش مختص مخلوقات و رابطه این دو بخش نیز رابطه احاطه وجودی نیست بلکه احاطه علمی است یعنی خدایی در کنار مخلوقات که آنها را با علم خود کنترل می‌کند.

 

2. هستیِ یک‌پارچه که فقط و فقط اصالت و استقلال و عظمت و حیاه و قدرت و اراده از آنِ خداوند است و مخلوقات تجلّیات خداوند هستند، فقر محض هستند و رابطه خدا با موجودات، رابطه احاطه وجودی است. (قرائت «تجلّی» از نظریه وحدت وجود)

 

 

ردیف

آیه شریفه

مفهوم مورد نظر

1.                    

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ[1][1]

منظور از ظاهر و باطن؟

2.                    

هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ[2][2]

مقصود از معیت و کیفیت معیت؟

3.                    

فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[3][3]

منظور از وجه الله و چگونگی گستردگی وجه‌الله؟

4.                    

ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى[4][4]

چگونگی نسبت فعل پیامبر به خداوند؟

5.                    

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏[5][5]

مقصود از نور بودن خدا و چگونگ ربط با خلقت؟

6.                    

إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه‏[6][6]

مقصود از تسبیح موجودات و چگونگی آن؟

7.                    

إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب‏[7][7]

منظور از «آیه بودن» همه هستی و چگونگی آن؟

8.                    

یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبینُ[8][8]

چگونه تنها حق آشکار در هستی فقط خداست؟

9.                    

ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِل‏[9][9]

چگونه فقط خدا حق است و ماسوی باطل؟

10.                

وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏[10][10]

مقصود از «خزائن» و «نزول» و چگونگی آن؟

11.                

نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید[11][11]

منظور از «قرب خدا» و چگونگی آن؟

12.                

َ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه‏[12][12]

چگونه خداوند از اراده انسان به انسان نزدیک‌تر است؟

13.                

یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید[13][13]

مقصود از «فقر» و چگونگی آن در رابطه با خداوند؟

14.                

کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطا[14][14]

منظور از احاطه خدا بر هستی و چگونگی آن؟

15.                

وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُون‏[15][15]

مقصود از «منقلب شدن» به‌سوی خدا؟

16.                

فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا[16][16]

مقصود از تجلی و کیفیت تجلی؟

17.                

یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ[17][17]

منظور از «تغییر صیرورتی» به‌سوی خدا؟

18.                

کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی‏ شَأْن‏[18][18]

مقصود از «شأن» و تغییر شؤون؟

19.                

کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَه‏[19][19]

منظور از «وجه» و چگونگی ربط آن با اشیاء؟

20.                

سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ    أَوَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهید[20][20]

(الف‌لام بر سر کلمة «الحق» دلالت بر حصر دارد)

چگونه تنها حق در هستی، خداست؟

چگونگی شهود خداوند بر همه چیز؟

(بکل شیء شهید نفرموده است بلکه علی کل شیء شهید آمده است)

 



 



[1][1] سوره حدید/3

[2][2] سوره حدید/4

[3][3] سوره بقره/115

[4][4] سوره انفال/17

[5][5] سوره نور/35

[6][6] سوره اسراء/44

[7][7] سوره آل‌عمران/190

[8][8] سوره نور/25

[9][9] سوره حج/62

[10][10] سوره حجر/21

[11][11] سوره ق/16

[12][12] سوره انفال/24

[13][13] سوره فاطر/15

[14][14] سوره نساء/126

[15][15] سوره عنکبوت/21

[16][16] سوره اعراف/143

[17][17] سوره آل‌عمران/28

[18][18] سوره الرحمن/22

[19][19] سوره قصص/88

[20][20] سوره فصلت/53

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۴
گروه نویسندگان ؛